چگونه میتوان داشبوردی کارآمد داشت؟ پاسخ، بسیار ساده است: داشبوردی مفید است که پیامی روشن را انتقال دهد. اغلب فراموش میکنیم که داشبورد تجاری، ابزاری جهت برقراری ارتباط بوده و قرار است نمایانگر اطلاعات پیچیده در مورد عملکردتان باشد. با این تعاریف، داشبوردها همانند سایر ابزارهای ارتباطی نظیر رمان، مجلات، برنامههای رادیو و وبلاگها، تابع قوانینی بنیادی هستند.
اولین قانون ارتباط، تعریف مخاطب (آن) است. بدون درکی شفاف از مخاطب، توانایی خلق پیامی که در میان آنها طنینانداز شود، را نخواهید داشت. اگر فکر میکنید «داشبورد طراحی میکنم، داستان که نمینویسم” مخالف شما هستم. داشبوردی که خوب طراحی شده باشد، داستانی مهم را بیان میکند: داستان عملکرد شما و این داستان، غیر تخیلی و مهیج بوده و مخاطب را وا میدارد تا از صفحهای به صفحهای دیگر رفته و ببیند چه اتفاقی میافتد.
چقدر تعریف مخاطب اهمیت دارد؟
داشبورد تجاری، همانند صفحه کنترلی که در جلوی ماشین قرار دارد، کاربر را پشت فرمان قرار داده و امکان ارزیابی کارکرد ماشین (کسب و کار) را فراهم میسازد. نیازی نیست که کاربران تجاری، همچون رانندگان در جریان جزئیات دقیق هر فرایندی -که زیر کاپوت ماشین رخ میدهد- قرار گیرند؛ بلکه صرفاً عملکرد وسیله نقلیه را ارزیابی نموده و بدانند چه هنگام، وسیلهای خراب شده و درست کار نمیکند و باید بدان رسیدگی کرد. اگر ببینید که عقربه دماسنج بالاتر از سطحی است که باید باشد، مجبورید کنار کشیده و بایستید.
تعریف مخاطب، پیامدهای مهمی در طراحی داشبورد دارد. درست مانند صفحه کنترلی که جلو ماشین قرار داشته و اطلاعات کافی و درستی را در اختیار راننده قرار میدهد (تا عملکرد ماشین را -به طور مؤثری- مدیریت کند)، فلسفه وجود داشبوردهای تجاری نیز همین است. داشبوردها، امور پیچیده را تسهیل میسازند؛ البته این بدان معنی نیست که آنها را به صورت ابتدایی طراحی نموده تا ساده شوند، بلکه کارها را طوری سادهتر میکنند که بتوان اطلاعات را در وضعیت جاری به کار گرفت. به عبارت دیگر، داشبوردهای تجاری باید این امکان را به کاربر بدهند که بدانند بهترین راه برای رفتن از نقطه 1 به 2 چیست.
تعریف مخاطب برای این است که همگی بدانیم در کجای کار قرار داریم
زمانی که یک داشبورد (یا هر وسیله ارتباطی دیگری) طراحی میکنیم -به صورت پیش فرض- خود را به عنوان مخاطب قرار میدهیم. این مساله کاملاً طبیعی و البته اشتباه است. تفاوت ظریفی میان طراحی داشبورد و استفاده از داشبورد وجود دارد. هرچه به دادهها نزدیکتر میشوید، احتمال بیشتری وجود دارد که در دام چیزی بیافتید که آن را ” درک غلط” مینامم.
اغلب فرض را بر این میگذاریم که تمامی کاربران، اطلاعات و درک شهودی را که ما از دادهها و محیط آنها داریم، دارند، بنابراین هنگامیکه داستان این دادهها را توضیح میدهیم، در ذهن مخاطبمان هیچ بازتابی ندارد. تا به حال برایتان پیش آمده که لطیفهای را -که از نظر خودتان بسیار بامزه است- برای دوستانتان تعریف کرده باشید و آنها فقط لبخندی کوتاه بزنند؟
تعریف مخاطب، به مفهوم داشتن درکی مشترک است (این مسئله شامل خودتان نیز میشود). یکی از شیوههایی که در این مورد به خوبی جواب میدهد این است که تصور کنید مخاطبتان، کارمندی است که اولین روز کاری را میگذراند و هدف، بهکارگیری وی جهت سرعت بخشیدن به کسب و کارتان است. در ادامه خواهیم دید که این شیوه، در مورد بازاریابی رسانههای اجتماعی -که به تازگی آنها را به کار گرفتهاید- چگونه عمل میکند.
یکی از مواردی که قرار است نیروی جدید آن را ارتقاء دهد، تعداد کاربرانی است که (شرکت) شما را در توییتر دنبال میکنند. چنانچه به ایشان معیاری خام نظیر 125 دنبال کننده تاکنون را ارائه کنیم، اطلاعات زیادی را بروز ندادهایم. این رقم خوب است یا بد؟ امسال هم همین رقم مدنظر است یا نه؟
از سویی دیگر، تفسیر تصویر زیر، بسیار سادهتر است. کارمند جدید به سادگی میتواند ببیند که هدف شما، رسیدن به 1000 دنبال کننده جدید در سال جاری بوده و با توجه به رنگ عقربه سنجه، میتوان فهمید که در حال حاضر به این هدف نرسیدهاید. تنها نقص این تصویر، چرخش هدف است. شاید بلافاصله معلوم نشود که چگونه این مسئله به هدف 1000 مرتبط است (خراب کننده: تصویر نمایان میسازد که در این مقطع زمانی، چه تعداد دنبال کننده باید داشته باشید تا به هدف خود -1000 دنبال کننده- برسید).
مقصود نهایی این است که درک کنید، مخاطب، اطلاعات و درک شهودی شما را –که هر عدد و معیاری، دقیقاً به چه معناست- ندارد. این تصاویر، تمایز میان معیار و شاخص کلیدی عملکرد را مشخص مینمایند. در حالی که یک معیار (متریک)، بیانگر یک ارزش یا یک عدد خام است، شاخص کلیدی عملکرد، ارزش یا عدد رقم مربوطه را در فضای اهداف و استراتژی کسب و کار به نمایش میگذارد.
زمینه، مهمترین عنصر است
هنگامی که صحبت از طراحی داشبورد میگردد، مفاد و زمینه کاری، مهمترین عامل است. با درک این مسئله که مخاطب کیست، متوجه خواهید شد که داشبورد برای چه کاری مدنظر است.
مدیران، نیازمند داشبوردی هستند که استانداردهای عملکردی را خلاصه نموده تا بتوانند تصمیمات خود را بر اساس اطلاعات کافی در مورد کسب و کار اتخاذ نمایند. خواسته یک بازاریاب رسانههای اجتماعی، داشبورد رسانههای اجتماعی است تا بتواند هزاران عدد و رقم شبکههای اجتماعی نظیر توییتر، فیسبوک، گوگل پلاس، یوتیوب، لینکدین، پینترست و … را یکپارچه نماید تا کاربر مربوطه، دیدی کلی نسبت به عملکرد آنها کسب نماید.
هر ویجت (تصویری که بر روی یک داشبورد وب قرار دارد)، میبایست نمایانگر فضای اعداد و ارقام موجود باشد. به عنوان مثال، بسیار عالی است که بدانیم درآمد امسال چه میزان شده و البته، درآمد سال گذشته چقدر بوده است؟ این رقم، در مقایسه با هدفی که برای سال جاری در نظر گرفتهاید، چگونه است؟ پاسخ به این گونه سؤالات، عامل تمایز داشبوردی کارآمد است.
نتیجهگیری
تعریف مخاطب، اولین گام ضروری در طراحی داشبوردی کارآمد است. این گام به شما میگوید، مخاطبتان کیست و چه خواستهای از داشبورد داشته و در چه فضایی آن را مورد استفاده قرار خواهد داد. هدف از خلق یک داشبورد، برقراری ارتباط و ارائه اطلاعات در مورد کسب و کار -به شیوهای روشن و شفاف و عمیق- است.
به خاطر داشته باشید: سازمانها به درستی داشبوردها را به کار میگیرند، چرا که زیر و رو نمودن اطلاعات جهت پاسخگویی به سؤالاتشان در مورد کسب و کار، مدنظرشان نیست.
و آخرین نکته: قویترین ابزار ارتباطی که در دست دارید، گوشهایتان هستند. اینکه توانایی شنیدن داشته و مهمتر از آن، شنیدن توقعات کاربران، مهارتی بینظیر است که شما را در طراحی داشبوردهایی کارآمد یاری خواهد نمود.
آنچه در این مقاله میخوانید
سوالی دارید از ما بپرسید
تلفن: ۸۴۳۶۳۰۰۰-۰۲۱