تصمیمگیری در سطوح مدیریتی، بدون درک دقیق از دادههای مالی کسبوکار بر مبنای حدس و گمان انجام میشود. در حالی که مدیران امروزی باید بتوانند با تحلیل دقیق واقعیت اقتصادی کسبوکار خود و همچنین فضای کسبوکار، تصمیماتی دادهمحور اخذ کنند. از سویی بسیاری از مدیران سازمان، در حوزههای مختلف مثل بازاریابی، منابع انسانی، اجرایی، فناوری و… هنگام تصمیمگیری با گزارشهای مملو از عدد و رقمهای مختلف روبهرو هستند. بنابراین میزان درک این دادهها، موجب تفاوت میان تصمیمات سودآور و اشتباهات پرهزینه خواهد بود. بر همین اساس مهارت و دانش مدیریت مالی برای مدیران غیرمالی مهم میشود.
این دانش به معنای تبدیل شدن مدیران به تحلیلگر مالی یا حسابدار نیست. اما درک مسائل مالی برای ایجاد یک زبان مشترک و قابل فهم، میتواند نقطه شروع اخذ تصمیمات بهتر با در نظر گرفتن عوامل مالی موثر باشد. به عنوان مثال دانستن مفاهیمی مانند سود عملیاتی، جریان نقدی، سود خالص و… و درک مسائلی مثل اینکه چرا رشد فروش همیشه بهمعنای بهبود وضعیت مالی نیست؛ به مدیران غیرمالی در داشتن تصویری کاملتر از وضعیت سازمان کمک میکند.
این مقاله مروری است بر مفاهیم و موضوعاتی که مدیران غیرمالی باید در حوزه مدیریت مالی بدانند. در واقع هدف ترسیم مسیری برای یادگیری موضوعات مهم مالی برای مدیران غیرمالی است. مهارتی که به اندازه رهبری و تفکر استراتژیک برای هر مدیری ضروری است.
فراتر از مجموعه فرمولها و تکنیکهای مالی و حسابداری، مدیریت مالی برای مدیران غیرمالی نوعی زاویه نگاه است. نگاهی که تصمیمات مدیریتی را از دریچه تاثیرات مالی آن نیز میسنجد. در این بخش میخواهیم به بررسی این حوزههای ضروری بپردازیم.
مدیران باید درک درستی از منطق پشت صورتهای مالی داشته باشند. به زبان ساده آنها باید بتوانند صورتهایی مثل سود و زیان و ترازنامه را خوانده و درک کنند. درک این صورتهای مالی دیدگاه بهتری از وضعیت کلی سازمان ایجاد میکند.
در واقع یک مدیر غیرمالی در این زمینه باید بتواند به سوالات زیر پاسخ دهد:
هدف از پاسخگویی به این سوالات این است که مدیران بتوانند واقعیت عملیاتی سازمان را از دریچه دادههای مالی درک کنند. به عنوان مثال درک کنند که چرا افزایش فروش لزوما موجب افزایش نقدینگی یا سودآوری نشده است.
مدیران باید شاخصهای مالی متداول را درک کنند. البته در اینجا نیز لزوما به معنای حفظ فرمولهای هر شاخص نیست. بلکه مسئله این است که بدانند چه شاخصهایی در واحد یا پروژه تحت مدیریت او کاربرد دارند. مثلا یک مدیر بازاریابی باید در کنار هزینه جذب مشتری به شاخص حاشیه سود ناخالص نیز فکر کرده و این دو رو در کنار هم بسنجد.
به زبان ساده این مدیران باید داستان پشت اعداد را درک کنند؛ تا بتوانند به سوالاتی مثل موارد زیر پاسخ دهند:
مدیریت مالی برای مدیران غیرمالی عاملی است که این مدیران در جلسات مالی نقشی فراتر از شنونده داشته و در تصمیمگیریهای مالی مشارکت فعال داشته باشند.
مدیرانی که درکی از مسائل مالی ندارند؛ بودجه را سقفی برای هزینه کردن میدانند. این در حالی است که مدیران دارای درک مالی، بودجه را ابزاری برای اندیشیدن درباره آینده مالی واحد خود میدانند.
بنابراین یک مدیر غیرمالی در این حوزه باید توانایی ترجمه اهداف عملیاتی به زبان عدد و سناریوهای مالی را داشته باشد. این توانایی فرصت پیشبینی بهتر وضعیت مالی واحد را به مدیر میدهد.
مدیری که بودجه را صرفاً عددی از بالا دیکتهشده میبیند؛ فرصت پیشبینی را از خودش میگیرد.
در عمل یک مدیر غیرمالی اگر بتواند به سوالاتی مثل موارد زیر پاسخ دهد؛ قادر خواهد بود در این حوزه عملکرد بهتری داشته باشد.
مدیری که در بودجهریزی عمیق شود؛ تصمیمهایش نه فقط کارآمد، بلکه پیشنگرانه خواهند بود.
جریان نقدی اثر زیادی روی پایداری مالی کسبوکارها دارد. بنابراین شاید مهمترین مهارت مدیران غیرمالی در حوزه مالی، آشنایی و درک این مفهوم است. به زبان ساده سود حسابداری میتواند مثبت باشد؛ اما جریان نقدی منفی شود. در این حالت ممکن است کسبوکار شما به سرعت وارد بحران مالی شود.
درک عمق در این حوزه نیز یعنی توانایی پاسخ به پرسشهایی مانند موارد زیر:
به زبان ساده وقتی مدیران جریان نقدی را میفهمند؛ تصمیمگیریهای آنها فراتر از در نظر گرفتن درآمد و هزینه، با در نظر گرفتن سلامت مالی سازمان اخذ میشود.
مدیریت مالی برای مدیران غیرمالی فراتر از یادگیری مهارتهای فنی، تغییر و تحول در شیوه فکر کردن است. ایجاد این تحول نیز از طریق شکلگری عادات ذهنی خاصی ممکن میشود. عادت به بررسی و مطالعه دادههای مالی، عادت به همفکری و گفتگو با تیم مالی و عادت به تحلیل پیامدهای مالی هر تصمیم مدیریتی، از جمله این موارد است.
همچنین در نظر گرفتن توصیههای زیر میتواند مسیر یادگیری این مهارتها را تا حد زیادی هموار کند.
بهجای تلاش برای حفظ کردن فرمولها و ساختارهای حسابداری، یادگیری را از دل تحلیل و حل مسائل واقعی مالی پیش ببرید. مثلا وقتی بودجه بازاریابی بیش از حد مصرف شده، سوالات زیر را از خود بپرسید:
این رویکرد باعث میشود مفاهیم مالی را بهجای خواندن تجربه کنید.
جدا بودن واحدهای سازمانی بر حسب وظایف و اهداف، گاهی میان مدیران غیرمالی و واحد مالی فاصله ایجاد میکند. در چنین سازمانهایی وظیفه واحد مالی صرفا به گزارشدهی تنزل مییابد. این در حالی است که تعامل مداوم مدیران با واحد مالی علاوه بر ضرورت سازمانی، روشی عالی برای توسعه مهارت آنها در این زمینه است.
تشریح شاخصهای کلیدی عملکرد واحد مالی و تحلیل روندها و تاثیر تصمیمات قبلی بر وضعیت فعلی، از جمله مواردی است که میتواند به شکلگیری گفتگوی مشترک کمک کند. چنین ارتباطی علاوه بر کمک به درک اعداد، به مدیران اجازه میدهد تا به زبان مالی فکر کنند.
مدیریت مالی برای مدیران غیرمالی زمانی عمق مییابد که مدیر قادر باشد میان اعداد مالی و واقعیت عملکردی سازمان ارتباط برقرار کند. مثلا وقتی مدیر منابع انسانی نسبت هزینه حقوق را به درآمد تحلیل میکند؛ باید اثر عدد حاصل را بر تصمیمات استخدامی یا بهرهوری درک کند. مثال دیگر در این زمینه توانایی مدیر فناوری اطلاعات در ایجاد ارتباط میان سرمایهگذاری در بهبود زیرساخت، با بازده عملیاتی و کاهش هزینهها در بلندمدت است.
یک مدیر مالی باتجربه هیچ عددی را قطعی نمیداند. در واقع همه چیز در محدودهای از فرضها تغییر میکند. این ویژگی میتواند روش فکر کردن مدیران غیرمالی را هم شکل دهد. به عبارت دیگر این مدیران باید بیاموزند که فکر کردن به سناریوها را در تصمیمهای خود وارد کنند. مثلا هنگام برنامهریزی برای یک پروژه جدید، سه حالت مختلف (خوشبینانه، خنثی و بدبینانه) را در نظر داشته باشد. در این شرایط میتوانند اثر هریک از حالات را بر وضعیت مالی سازمان بدانند. این روش کمک میکند تا سازمان فراتر از امید داشتن به نتیجه مطلوب، برای هر نتیجه ممکنی آمادگی داشته باشد.
در نهایت یادگیری مدیریت مالی برای مدیران غیرمالی بیش از هرچیز یک فرآیند بلوغ مدیریتی است. مدیرانی که عددها را به معنا تبدیل میکنند؛ در تصمیمسازی استراتژیک سازمان نقش تعیینکنندهای دارند. چراکه نگاه آنها به تصمیم نه فقط از زاویه انسانی یا عملیاتی، بلکه از منظر اقتصادی و پایداری بلندمدت سازمان است.
آنچه در این مقاله میخوانید
سوالی دارید از ما بپرسید
تلفن: ۸۴۳۶۳۰۰۰-۰۲۱